یزدفردا -علی آبادی :1-حضرت آيت الله خامنه اي رهبر انقلاب اسلامي در ديدار با اعضاي شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي و مسئولان ستادهاي دهه فجر در سراسر كشور با ايشان فرمودند: دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود.
رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به روابط غيرانساني ميان پادشاهان سلسله هاي گذشته و مردم فرمودند: تا قبل از انقلاب اسلامي، در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس ميكردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به كار گرفتند.
معظم له افزودند: دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود.
حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به استفاده صحيح از احساسات و عواطف دراين دهه تصريح كردند: اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما، احساسات، گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد.
معظم له در سخنان خود تأكيد كردند : بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند. صداوسيما بايد فيلمها و سريالهاي تلويزيوني و برنامه هايي بمناسبت دهه فجر تهيه كند كه يادآور خاطره هاي خوش انقلاب باشد و حضور همه جانبه ي مردم و حل شدن آنان را در دوران انقلاب نشان دهد.
رهبر انقلاب در پايان سخنانشان براي مسئولين شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي و مسئولان ستاد دهه فجر ازخداوند متعال آرزوي توفيق كردند و ضمن قدرداني از آنان فرمودند: اگر شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي نبود، برگزاري اين مراسم با ناسازگاريها و مشكلات فراواني روبرو مي شد. سرپرستي اين امر مهم بايد همچون گذشته برعهده ي اين شورا باشد و شوراي هماهنگي تبليغات به فعاليت خود ادامه دهد. (1)
3-حضرت آيتا... خامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى امروز در ديدار دبير و اعضاى شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى و مسئولان ستادهاى برگزارى مراسم دهه فجر سراسر كشور، از اين ايام به عنوان روزهاى تجديد حيات ملت ايران ياد كردند.
مقام معظم رهبرى از بزرگداشت و احياء ايام دهه فجر به عنوان يك كار مهم و ضرورى ياد كردند و فرمودند: 22 بهمن در حيات تاريخى و ملى كشور و هدايت سرنوشت ملت ايران به سوى حق و صلاح نقش بزرگى داشته است.
حضرت آيتا...خامنهاى بر اهميت بزرگداشت جنبه محتوايى ايام پيروزى انقلاب تأكيد كردند و از مسؤولان برگزارى مراسم دهه فجر خواستند تا تمهيدات لازم را براى حضور گسترده و فعال جوانان در جشنهاى بيست و يكمين سالگرد پيروزى انقلاب فراهم آورند.
مقام معظم رهبرى اظهار داشتند: هر حركت و اقدامى كه در ايام مبارك دهه فجر صورت مىگيرد، بايستى در جهت تبيين محتواى اين ايام و روزهاى پيروزى انقلاب براى نسل جوان باشد.
حضرت آيتا...خامنهاى همچنين بر اهميت بكارگيرى خلاقيت و نوآورى در برگزارى هر چه بهتر مراسم بزرگداشت ايام پيروزى انقلاب تأكيد كردند و ضرورت مردمى شدن جشن پيروزى انقلاب و فعال كردن جوانان و نوجوانان در اين عرصه رايادآور شدند.(3)
4-حضرت آيت الله خامنه اي رهبر انقلاب اسلامي صبح امروز در ديدار اقشار مختلف امت حزب الله از چند شهر كشور با ايشان طي بيانات مبسوطي به تشريح سلطه ي دويست ساله ي قدرت هاي استعمارگر و عوامل سرسپرده ي آنها در ايران پرداختند و ضمن اشاره به برخورد خصمانه و كينه توزانه ي قدرت هاي حاكم بر جهان با انقلاب شكوهمند اسلامي ايران طي يازده سال گذشته، بر لزوم بازيابي خاطره هاي بزرگ انقلاب در ايام مباركه ي دهه ي فجر و تجديد عهد و پيمان مردم با اسلام، انقلاب و حضرت امام تأكيد كردند.
رهبر انقلاب اسلامي در اين ديدار از 22 بهمن به عنوان عيد حقيقي براي ملت مسلمان ايران ياد كردند و فرمودند: تشكيل نظام اسلامي و انقلابي، راه آزاد زيستن و تكامل انساني كه امام عظيم الشأن و فقيدمان ترسيم فرمودند، سازندگي حقيقي و عدم سازش با قدرت هاي ضد اسلامي، از جمله دستاوردهاي بزرگ انقلاب اسلامي به شمار مي روند و روز 22 بهمن سالروز پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در حقيقت به مثابه ي يكي از اعياد بزرگ اسلامي براي ملت ماست.
اگرچه ما امسال دهه ي فجر را در حالي برگزار مي كنيم كه امام بزرگوارمان در ميان ما نيست و اين براي ما غمي جانگداز و سنگين است اما اگر امام نيست، خداي او، راه او و رهنمودهاي او و انگشت نوراني اشاره هاي او كه ما را به راه راست هدايت مي كرد، هست و مهم اين است كه ما كار بزرگ امام را بشناسيم و قدر بدانيم.
بنا بر همين گزارش در اين ديدار كه با ابراز علاقه و احساسات پرشور حاضرين نسبت به مقام معظم رهبري توأم بود حضرت آيت الله خامنه اي به تحقير ظالمانهي ملت مسلمان ايران توسط دشمنان خارجي طي دويست سال گذشته اشاره كردند و فرمودند: پس از سال ها رقابت ميان انگلستان و روسيه ي تزاري براي اعمال نفوذ بيشتر در ايران سرانجام با روي كار آمدن سلسله ي منحوس پهلوي، حاكميت انگليس بطور كامل در ايران تحكيم شد و پس از گذشت چند دهه، آمريكا سلطه ي شيطاني، دزدانه و خباثت آميز خود را بر كشور ما تحميل كرد. طي اين مدت، سلطه ي قدرت ها ي ا ستعماري و مستبدين مورد حمايت آنها با اعدام هاي بي محاكمه، زورگوئي ها و فشارهاي بي اندازه بر مردم همراه بود و ثروت ما را نيز به غارت بردند.
رهبرانقلاب اسلامي به تحقق انقلاب اسلامي تحت رهبري هاي پيامبرگونه ي امام عظيم الشأن و فقيد جهان اسلام اشاره كردند و فرمودند: استهزاء فرهنگ اسلامي، آرزوها و استعدادهاي سياسي مردم توسط قدرت هاي مداخله گر، عقده ها و رنج هايي را در دل ملت انباشته كرد كه نهايتاً به تحقق انقلاب عظيمي انجاميد كه مبناي آن تفكر صحيح اسلامي بود. تفكري كه ريشه ي ايماني و اعتقادي در اعماق جان مردم داشت و خداوند نيز آن رهبر بزرگ را براي نجات اين ملت به خصوص، مسلمانان و همه ي مستضعفين جهان برگزيد.
حضرت آيت الله خامنه اي در بخش ديگري از بياناتشان با اشاره به اين مطلب كه ملت ما با ده ها زنجير به استعمار کشيده شده بود، فرمودند: انقلاب اسلامي زنجيرهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي، زنجير استبداد يك حكومت دست نشانده و نيز زنجير بي اعتقادي اين ملت به خود را از هم گسست و زندگي، نشاط و ايمان مردم رابه آنها بازگرداند و ما امروز يك ملت زنده هستيم.
رهبر انقلاب اسلامي فعاليت ها، تلاش ها و خدمات مفيد يازده سال گذشته را يادآور شدند و افزودند: امروز ثروت كشور در دست امناي مردم است. مسؤولين از ميان مردم اند و به سرنوشت آنها علاقمندند و بر رفتار مديران كشور ايمان و تعهد اسلامي حاكم است و همه ي اينها به بركت اسلام و انقلاب و امام تحقق يافته اند.
ولي امر مسلمين دهه ي فجر و 22 بهمن را بزرگترين خاطره ي ملت ايران پس از ورود اسلام به ايران دانستند و با تأكيد بر لزوم بزرگداشت اين خاطره ي مهم فرمودند: دشمنان ما با ياد انقلاب و خاطرهي دوران پيروزي نيز خصومت دارند. آنها همواره سعي كرده اند به انقلاب خدشه وارد كنند و سيماي منور امام را مخدوش سازند. آنها اسلام و انقلاب را روياروي خود مي بينند لذا از بدگوئي نسبت به انقلاب، نظام اسلامي و كشور باز نخواهند ايستاد. رهبر انقلاب اسلامي 22 بهمن را عيد حقيقي براي ملت ايران خواندند و فرمودند: اين روز مبارك در طراز اعياد فطر، قربان، غدير و نوروز است كه ملت در آن از يك دوران سخت محروميت از طعام مادي و معنوي خارج شد، اسماعيل هاي خود را قرباني كرد و نعمت ولايت براي ملت ايران صورت عملي و تحقق خارجي گرفت و از يك دوران سرد و سياه زمستان ستم شاهي بيرون آمد.
22 بهمن و دهه ي فجر براي ما روز بازيابي خاطره هاي انقلاب است و ما بايد در اين روز ضمن تجديد عهد با اسلام، انقلاب و امام تصميم بگيريم كه اين راه روشن و منور را تا آخر و به بهترين وجه بپيمائيم. حضرت آيت الله خامنه اي در پايان بياناتشان مسؤولين ستاد برگزاري مراسم دهه ي فجر را به اجراي برنامه هاي مفيد و پرمحتوي توصيه كردند و خطاب به مسؤولان زندان هاي سراسر كشور كه در اين ديدار حضور داشتند فرمودند: رفتار با زندانيان بايد همانند گذشته اسلامي باشد و هيئت عفو حضرت امام رضوان الله تعالي عليه با علاقمندي و پشتكار مسؤوليت خود را انجام داده و كساني را كه مستحق رحمت اسلامي و مشمول عفو هستند مشخص كنند.
بنا بر همين گزارش پيش از بيانات مقام معظم رهبري حجت الاسلام قرباني امام جمعه لاهيجان طي سخنان كوتاهي پس از معرفي ديدار كنندگان، بر اطاعت و تبعيت از حضرت آيت الله خامنه اي ولي امر مسلمين جهان تأكيد كرد و اظهار داشت: ولايت كليداجراي دستورات خداوند و فهم مباني دين است و احكام اسلام با هدايت اوست كه به اجرا در مي آيد. (4)
5-پيام حضرت آيتاللَّه خامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى به مناسبت 7 روز از دهه مبارك فجر انقلاب اسلامى كه به عنوان روز ايمان، ايثار و شهادت نامگذارى شده است.
بسم الله الرحمن الرحيم:الحمد لله رب العالمين و صلى الله على سيد العالمين محمد و اله الطاهرين سيما بقيه الله فى الارضين روز شهيدان فرصت مغتنمى است براى ابراز شكرگزارى از جانهاى پاكى كه بدن و همهى تعلقات جسمانى را رها كردند تا براى انسانها آزادى و رستگارى فراهم آيد و انسانهاى والايى كه غرقه در خون بر خاك افتادند تا روى زمين از ظلم و تجاوز و قساوت پاك شود. سلام ما بر آنان، بر همهى شهيدان راه خدا كه روشنگر راه زندگى بشراند و مشعل هدايت الهى كه هديهى پيامبران خدا براى ساكنان زمين است، فروغ و شعاع خود را از آنان گرفته است و همچنين سلام بر خانوادههايى كه گاهوارهى تربيت اين عزيزان بودند و مادران و پدرانى كه در دامانهاى پاك و مطهر خود چنين گوهرهاى تابناكى را پرورش دادند، و سپس در هنگام جوانى و بالندگى، آنها را به خيل شهادت سپردند و بر دشوارى اين اهداء شگفتآور، صبر و تحمل ورزيدند. و برترين درود بر امام عزيز راحل ما كه اين همه را به ما آموخت. انقلاب اسلامى و نظام مقدس جمهورى اسلامى، حيات و شكوه و پايدارى و بالندگى خود را از اين فداكاريها و گذشتها دارد و اين در ميزان عدل الهى، چيزى عظيم و حقيقتى نمايان است و ثواب الهى كه از همهى دنيا و مافيها برتر است بر آن مترتب است. البته افراد جامعه و بويژه مديران و مسؤولان آن نيز وظايفى در قبال اين عناصر گرامى دارند كه اهم آن زنده نگاهداشتن نام و ياد و راه آنهاست، و راه خدا هيچگاه از فداكاريهاى بزرگ كه از انسانهاى ارزشمند سر مىزند، بىنياز نيست. خداوند همهى ما را در زمرهى اين انسانها قرار دهد. والسلام على عباد الله الصالحين. سيد على خامنهاى (5)
-6-بسم الله الرحمن الرحيم :در طليعهي روزهاي درخشان فجر از همه چيز شايستهتر تكريم شهيدان و خضوع در برابر روح فداكار آنهاست، و امسال كه با نام سلسله جنبان جهاد و شهادت امير مؤمنان مزين گرديده همهي روزهاي آن روز شهيد و آميخته با ياد شهادت است. عزت و استقلال امروز كشور و حركت آن به سوي شكوفايي و كمال يكسره بايد مرهون خون شهيدان شمرده شود. فداكاري اين جوانمردان نامدار زمانه گوهر فروزاني بود كه توانست قدر شخصيت امام و عظمت امت را بر جهانيان آشكار كند و به مجاهدت ملت ايران معنا بخشد. اين ملت بزرگ همهي قلههايي را كه تا امروز فتح كرده و از اين پس فتح خواهد كرد مرهون عزم راسخ و همت بلند شهيدان است كه به قيمت جان خود صخرههايي عظيم را از سر راه وي برداشتند. و معجزهي ايمان و فداكاري را به همه نشان دادند. خفاشان تيرهدل بدانند كه شهيدان ما همچنان در دل و انديشهي ما زندهاند و غبار نفاق و ناسپاسي آنان نخواهد توانست اين ستارگان فروزان را از چشم و دل ما پوشيده بدارد. سلام بر شهيدان و بر خانوادههاي صبور آنان و بر رهبر عظيمالشأن آنان امام راحل. والسلام عليكم و رحمه الله سيد علي خامنهاي(6)
7- خدا را شكرگزاريم كه يكبار ديگر ملت بزرگ ما، با احساس قدرت و عافيت و عزت، در آستانهي دههي فجر و روزهاي نوراني و پرخاطرهي پيروزي انقلاب قرار گرفت.
اگرچه ما امسال در حالي يادبود ورود امام بزرگوارمان به كشور و ايجاد تحول عظيم انقلاب به دست آن بزرگمرد را گرامي ميداريم كه او در ميان ما نيست و اين فقدان براي همهي ما غمي جانگداز و سنگين است، اما اگر امام نيست، خداي او و راه و رهنمودها و انگشت اشارهي نوراني او كه هميشه ما را به راه راست هدايت ميكرد، هست. مهم اين است كه ما كار بزرگ امام را بشناسيم و قدر بدانيم.
از قرنهاي سلطهي مستبدان بر اين كشور بگذريم كه كشور ما جز در برهههايي بسيار اندك و ناچيز در طول تاريخ، دايما مبتلا به تسلط مستبدان و حكام خودخواه و خونخوار بود. همچنين از آنچه در دوران طولاني استبداد بر ملت ما گذشت و دايما ملت ايران به وسيلهي مستبدان خودكامه تحقير شد، فعلا حرفي نميزنيم; اما در مدت دويست سال تا هنگام ظهور و اوج نهضت اسلامي، ملت ايران توسط تحميلهاي ظالمانهي دشمنان مسلط خارجي، دايما تحقير شد و زير فشار قرار گرفت.
از روزي كه پاي خارجيها به عنوان قدرتهاي مسلط آن روز عالم، به اين كشور باز شد، دخالت سياستهاي خارجي در كشور ما شروع گرديد. اول انگليسيها آمدند، بعد به رقابت با آنها، روسهاي تزاري دخالت كردند. سالهاي متمادي در كشور ما، بين اين دو بر سر اعمال نفوذ بيشتر رقابت بود تا اين كه با روي كار آمدن سلسلهي منحوس پهلوي، حاكميت انگليسيها به طور كامل در ايران تحكيم شد و بعد هم با گذشت دو سه دهه، امريكاييها وارد ميدان شدند و قدرت شيطاني و اهريمني و عيارانه و دزدانه و خباثتآميز خودشان را سالها بر كشور و ملت ما ادامه دادند.
در طول اين دويست سال، ملت ايران از خود رأيي نداشت. بر ثروت خويش مسلط نبود و از پيشرفت علم و صنعت در دنيا بيبهره بود و اميد درستي هم به آينده نداشت. اگر در گذشته ـ قبل از دوران استعمار و دخالت خارجيها در كشور ما ـ حكام ايراني و داخلي بر مردم جفا و ستم ميكردند و زور ميگفتند، در طول دوران ورود قدرتهاي استعماري به ايران، هم سلطهي مستبدان بود، هم اعدامهاي بي محاكمه رواج داشت، هم زورگوييهاي بيحدوحصر و فشارهاي فراوان و اختناقهاي بياندازه بر ملت ما روا داشته ميشد و هم مستبدان بهوسيلهي قدرتهاي بيگانه حمايت ميشدند و قدرت آنها مضاعف ميگرديد و ثروت كشور ما هم بهوسيلهي هر دو ـ هم حكام داخلي مستبد و هم خارجيهاي زورگو ـ به باد غارت ميرفت.
بر ملت ايران در طول قريب دو قرن چه گذشت؟ وقتي كتابهاي مستشرقاني را ميخوانيم كه در اين مدت به ايران آمدند تا از خوان گستردهيي كه به وسيلهي حكام به يغما ميرفت، استفاده كنند، هر انسان غيوري در وجود خود احساس تنگدلي و فشار ميكند و خجالت ميكشد كه اين گونه بيگانهها را بر زندگي و مال و جان و سرنوشت سياسي مردم مسلط كردند و اينطور ملتي بزرگ و با استعداد و نيرومند ـ مثل ملت ايران ـ را به زنجير كشيدند و زير فشار قرار دادند.
درست است كه استعمار به صورت صريح و آشكار به كشور ما وارد نشد و مثل هند و الجزاير حكومت تشكيل نداد، اما حكامي كه استعمار به وسيلهي آنها در ايران اعمال نفوذ ميكرد، مثل عوامل و ايادي خود آنها براي استعمار عمل ميكردند. از درون، ملت را خوردند و نابود كردند و عقدههاي اين دويست سال ـ بخصوص در چند سال اخير كه فرهنگ اسلامي و استعداد و آرزوهاي سياسي مردم از سوي استعمارگران و قدرتهاي دخالتگر، بكلي به باد استهزا گرفته شده بود ـ در مردم ما انباشته گرديد.
ملت ما براي اين كه حركتي انجام بدهند، آماده بودند. رهبر بزرگ و تفكر صحيحي لازم بود كه آنها را هدايت بكند. اين تفكر صحيح، همان تفكر اسلامي بود كه در اعماق جان مردم، ريشهي ايماني و اعتقادي داشت و آن رهبر و انسان بزرگ هم، همان بزرگمردي بود كه خدا او را براي نجات اين ملت، بلكه نجات همهي مستضعفان ـ بخصوص مسلمانها در زمان و قرن ما ـ برگزيد و اين انقلاب عظيم انجام گرفت.
قلمهاي مزدور موذي دستنشاندهي صهيونيستها و امريكاييها و ديگر دشمنان اسلام در دنيا، قريب يازده سال است كه مينويسند: تا كنون دستاورد اين انقلاب در ايران چه بوده است؟! آنها كمبودها را بزرگ ميكنند و به چشم و رخ مردم ميكشند. آنها نميدانند كه وقتي حركتي در كشوري انجام گرفت و ملت را وارد صحنه كرد و به ملت شخصيت داد و حكومت و دولت و مديريت كشور را از درون خود ملت بالا آورد و عقايد و ايمان مردم را بر زندگي آنها حاكم قرار داد و اين ملت زنده شد و احساس شخصيت كرد، ديگر در جلوي اين ملت، راه باز است.
مشكل اساسي ما اين بود كه به وسيلهي استعمار، با دهها زنجير بسته شده بوديم. اين زنجيرها، زنجير سياسي و اقتصادي و فرهنگي و استبداد يك حكومت دستنشانده و بياعتقادي اين ملت به خود بود. استعمار، اعتقاد و ايمان ملت به خودش را از او گرفته بود; اما انقلاب، زندگي و نشاط و ايمان مردم را به آنها برگرداند.
ما امروز، يك ملت زنده هستيم و به همين دليل است كه در طول اين يازده سال، در كشور ما به قدري كار و تلاش و خدمت مفيد انجام گرفته است كه در دوران آن حكومتهاي جاير، امكان نداشت چنين كارهايي در چند برابر اين زمان انجام بگيرد; چون خود مردم در صحنهاند و ثروتشان در دست امناي خودشان است و مسؤولان كشور به سرنوشت ملت علاقهمندند و از ميان خود مردمند و بر رفتار مديران كشور، ايمان و تعهدات اسلامي حاكم است. قبل از اين انقلاب، اينها كجا بود؟ همهي اينها به بركت اسلام و انقلاب و آن انسان بزرگ و آن امام به حق و حقيقتا وارث پيامبران و شخصيت برجستهي دوران ماست. عظمت و شخصيت امام و قيام ملت نيز به بركت اسلام بود.
من، ميخواهم به ملت عزيزمان بگويم كه دههي فجر و بيست و دوم بهمن را قدر بدانيد. اين خاطره، بزرگترين خاطرهي ملت ما بعد از ورود اسلام به سرزمين و مرزهاي ماست. البته، دشمنان اسلام و انقلاب، با ياد دوران پيروزي انقلاب دشمنند; اما عليرغم ميل آنها، خاطرهي انقلاب را بزرگ بشماريد. در طول اين ده سال، هميشه دشمنان ما خواستهاند به اين انقلاب خدشه وارد كنند و سيماي منور امام را مخدوش نمايند. شما با گراميداشت دههي فجر، تمايل دشمن را خنثي كنيد.
كساني كه دم از طرفداري از حقوق بشر ميزنند و در يك چشم به هم زدن، حقوق ملتي را پامال ميكنند; امريكاييهايي كه ادعاي طرفداري از حقوق بشر ميكنند و با رژيمهايي كه اولين پايههاي دمكراسي و آزادي و حقوق انسان در كشورشان وجود ندارد، صميميترين دوستيها را دارند و به آنها انتقاد نميكنند; كشورهايي كه حتي پارلمان ندارند و در كشورشان از حضور سياسي مردم خبري نيست و چنين پديدهيي از نظر سردمداران امريكا عيب محسوب نميشود; با اسلام مخالف هستند و در حقيقت، آنچه كه آنها با او روبهرو ميباشند، اسلام است.
آنها، دايما ميخواهند از اسلام عيبجويي كنند و ايراد بگيرند. ملت ما به هر كيفيتي كه زندگي بكند و به هر پيشرفتي كه نايل بشود، در همهي جريانهاي زندگي، دشمن از بدگويي نسبت به انقلاب و كشور و نظام اسلامي، باز نخواهد نشست. كاري كه دشمن ميتواند بكند، تبليغ عليه اسلام و انقلاب است. عليرغم اين عمل دشمن، شما دستاورد بزرگ انقلابتان را قدر بدانيد و اسلام و نظام اسلامي و انقلابي و راهي را كه امام در مقابل ملت ما ترسيم كردند، حفظ كنيد. امام، راه آزاد زيستن، كامل شدن، ساختن زندگي به شكلي كه مورد رضاي خدا و دستور اسلام است، سازندگي حقيقي زندگي و عدم سازش با قدرتهاي ضداسلامي را به ما نشان داد. اينها، براي ما درسهاي بيست و دوم بهمن است.
بيست و دوم بهمن، عيد حقيقي براي ملت ماست. بيست و دوم بهمن، براي ملت ما در حكم عيد فطري است كه ملت در آن، از يك دوران روزهي سخت خارج شد; دوراني كه محروميت از تغذيهي معنوي و مادي را بر ملت ما تحميل كرده بودند. بيست و دوم بهمن، در حكم عيد قربان است; زيرا در آن روز و به آن مناسبت بود كه ملت ما اسماعيلهاي خودش را قرباني كرد. بيست و دوم بهمن، در حكم عيد غدير است; زيرا در آن روز بود كه نعمت ولايت، اتمام نعمت و تكميل نعمت الهي، براي ملت ايران صورت عملي و تحقق خارجي گرفت.
مسؤولان برگزار كنندهي دههي فجر، بايد تا آن جا كه در وسعشان است، با برنامههاي خوب و متنوع و پرمغز و پرمعنا، مردم را با حقيقت اين دهه آشنا كنند. همچنين برادران مسؤول زندانها ـ كه اميدواريم انشاءالله رفتار آنها با زندانيان، درست طبق همان رفتار اسلامي باشد ـ كساني را كه ميتوانند مشمول عفو بشوند، مشخص كنند. هيأت عفوي هم كه از طرف حضرت امام(ره) مأمور شده بودند، انشاءالله با همان علاقهمندي و پشتكار، مسؤوليت بزرگ خودشان را تعقيب كنند و بتوانند كساني را كه مستحق رحمت اسلامي هستند، مشخص نمايند.
انشاءالله خداوند بر همهي آحاد ملت ما، باران فضل و رحمت خود را نازل كند و آنها را مشمول بركات مادي و معنوي خود قرار بدهد. (7)
8-نكتهاى در باب مسائل مربوط به انقلاب است. آن نكته اين است كه پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، اميدى در دل ملتها و مبارزان مسلمان در همه جاى عالم پديد آورد؛ دلهاى مرده را زنده كرد و هرچه عليه اسلام و بلكه عليه مطلق دين، تبليغ و فعاليت و تلاش شده بود، آنها را از ذهن و عمل ملتهاى مبارز در سراسر دنيا زدود و از بين برد. لذاست كه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، در اطراف عالم نهضتهاى انقلابى پديد آمد، يا اگر هم قبلاً بود، اوج گرفت و شتاب پيدا كرد. علاوه بر اين، قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، وقتى جوانان و غيرتمندان يك ملت مىخواستند مبارزهاى را عليه ظلمى كه بر آن ملت و در منطقهى خودشان حاكم بود، آغاز كنند، به دنبال تفكرات چپ مىرفتند. از چپيها الهام مىگرفتند و از آنها جزوه و نوشته و دستورالعمل دريافت مىكردند. هر جاى دنيا كه نهضت يا مبارزهاى عليه ظلم وجود داشت، شما مىديديد يك صبغهى چپ در آن هست، يا سعى مىشد اين صبغهى چپ به نحوى به آن داده شود. چنين تصور مىشد كه بدون ارتباط و اتصال با يك تفكر يا با يك مكتب - كه آن هم مثلاً مكتب ماركسيزم بود نمىشود مبارزهاى را سازماندهى و هدايت كرد و به پيروزى رساند! اما بعد از آنكه انقلاب اسلامى پيروز شد، ديديم در هر نقطهى عالم كه يك حركت انقلابى و يا حركت غيورانهاى در مقابل ظلم و جور انجام مىشود، صبغهى مذهب پيدا مىكند. حركتهاى مذكور در كشورهاى اسلامى، صبغهى اسلام به خود مىگرفت و در كشورهاى غيراسلامى، گرايش به يك مذهب ديگر را در خود داشت. ما حتى در اوايل پيروزى انقلاب، مبارزاتى را مشاهده كرديم كه قبل از آن، گرايشهايشان ماركسيستى بود؛ اما بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، نه اينكه آن گرايش ماركسيستى به كلى از بين برود، ولى يك رگهى مذهبى هم در آن به وجود آمد و يا يك عنصر مذهبى هم در آن وارد شد. اين همه، از تأثير پيروزى انقلاب اسلامى بود.
انقلاب اسلامى ايران، پس از پيروزى خود، از يك طرف به مبارزان دنيا اميدداد و دلهاى غيرتمندانى را كه مىخواستند با ظلم و جور و نامردمى در هر نقطهى عالم مبارزه كنند زنده كرد و از طرف ديگر، هويت اسلامى را به ملتهاى مسلمان برگرداند. در اين هيچ شكى نيست. اين تأثير مثبتى بود كه انقلاب اسلامى در همه جاى دنيا گذاشت. اما همزمان با اين تأثير، يك تأثير ديگرى هم در دنيا به جا نهاد و آن اين بود كه دشمنان جبههى اسلام را بيدار كرد و به آنان تجربه داد! دشمن كيست؟ جبههى ضد اسلامى است؛ استكبار است؛ همان كه ما به آن «استكبار» مىگوييم؛ قدرتهاى مسلط عالم. يك روز مظهر استكبار، امريكا و شوروى بودند. امروز كه شوروى نيست، امريكا در رأس استكبار قرار گرفته است. قدرتهاى مرتجع، قدرتهاى ضد مردمى، قدرتهاى متجاوز، قدرتهايى كه ملتهاى ضعيف را در مشت خود مىخواهند و دنيا را متعلق به خود مىدانند، همه در جبههى استكبار ثبت نام كردهاند و اسلام و انقلاب اسلامى با اينها روبهروست. اينها بعد از انقلاب اسلامى، مجرب شدند و تجربه پيدا كردند. وقتى انقلاب اسلامى پيش آمد، استكبار هيچ تجربهاى نسبت به حركتهاى عظيم اسلامى نداشت. در گذشته حركتهاى نامنسجمى پيش آمده بود؛ اما اين انقلاب و اين مبارزه، واقعه و حركت عظيمى بود كه استكبار در مقابلش غافلگير شد.
ما در اوان پيروزى انقلاب اسلامى به خوبى مشاهده مىكرديم كه دشمن، حيرتزده و گيج است و نمىفهمد چه اتفاق افتاده است. در حقيقت، استكبار نمىتوانست تحليل درستى از آنچه كه واقع شده بود پيدا كند. اما بعد از آنكه جمهورى اسلامى تشكيل شد، مبارزهى ملت ما با آن قدرت ادامه پيدا كرد؛ جنگ تحميلى پيش آمد؛ مقاومت اين ملت پيش آمد؛ رهبرى قاطعانهى امام خود را در ميدانهاى مختلف نشان داد و پيوند اسلامى ميان مردم و امام، ابعاد مختلف خودش را شناساند؛ دشمن بيدار و هشيار شد و تجربه پيدا كرد. اين نكته، براى ما ملت ايران و نيز براى مسلمانان در ساير نقاط عالم، مهم است. با اين حال، مسلمانان در ساير نقاط عالم بايد توجه كنند كه مبارزات اسلامى، مثل يك جنگ نظامى سنتى و كلاسيك است. عيناً مشخصات همان برخورد را دارد. در جنگ نظامى، وقتى مىبينيد دشمن حركتى ابتكارى از خود نشان مىدهد، سعى مىكنيد ضد آن حركت را انجام دهيد. همين كه دشمن سلاح جديدى به دست مىآورد، سعى مىكنيد ضد آن سلاح را فراهم كنيد. او تانك براى خود فراهم مىكند، شما ضد تانك فراهم مىكنيد. او هواپيماى جنگى براى خود تحصيل مىكند، شما ضدهوايى درست مىكنيد. به معناى دقيقتر، هر حركتى را كه دشمن انجام داد شما مىنشينيد، فكر و تلاش مىكنيد و با ابتكار و هوشمندى، حركت مقابل او را انجام مىدهيد. در مبارزات اسلامى نيز همينطور است. در نهضت اسلامى نيز همين وضع وجود دارد. دشمن چون نسبت به انقلاب اسلامى تجربه پيدا كرده است، روشهاى جديدى را به كار مىگيرد. لذا مسلمانان عالم بايد هشيار باشند.
مىبينيد دشمن در كشورهاى مختلف اسلامى چگونه عمل مىكند؟ مىبينيد امروز دشمن در بوسنى هرزگوين چطور عمل مىكند؟ يكى حركت صربهاست، يكى هم حركت امريكا و اروپا كه با سكوت خودشان، با بىاعتنايى خودشان، با تظاهر به اهميت دادن و در واقع اهميت ندادن، به نسل كشى توسط صربها كمك مىكنند. اين، يك شيوهى حركت از طرف دشمن است؛ كار نوى است كه دشمن انجام مىدهد. در قضيهى فلسطين مىبينيد كه دشمن چه روشهايى را به كار مىگيرد؟ در مقابله با نهضتهاى اسلامى در كشورهاى مختلف، مثل الجزاير و جاهاى ديگر هم مىبينيد كه دشمنان جهانى و عوامل بومى آنها چگونه حركت مىكنند؟ در هندوستان به گونهاى، در تاجيكستان به نحوى و در كشورهاى مختلف، هر كدام برحسب موقعيت، به نوعى. دشمن براى برخورد با نهضتهاى اسلامى به طور دائم در حال طراحى است. مسلمانان هم بايد اذهان خودشان را هدايت كنند؛ با يكديگر به مشورت بپردازند؛ از تجربههاى هم استفاده ببرند؛ راهها را در مقابل يكديگر باز، و به هم كمك كنند تا براى مقابله راههاى جديدى بيابند. اى بسا تجربهها كه ما را به ابتكارات جديدى دعوت مىكنند!
بههرحال، اينها مربوط به سطح جهان است. در داخل جمهورى اسلامى؛ در داخل ايران اسلامى كه مركز توجه خصمانهى دشمن است، دشمن از تجربههاى خود حداكثر استفاده را مىكند. لذا ما ملت ايران بايد هشيار باشيم. دشمن چند نكته را برحسب تجربه فهميد و دانست كه اينها نقاط اصلى پيشرفت انقلاب اسلامى است و بايد با اينها مقابله كند. يك نكته، امام، آن رهبر عجيب، استثنايى و عظيمالقدر بود. دشمن متوجه شد كه نفوذ رهبرى در ايران اسلامى چه مىكند و چگونه اين رابطهى محبت آميز ميان رهبر و ملت، در ميدانهاى مختلف گرهگشا و باز كننده راههاست. دشمن ديد كه نفوذ امام رضواناللَّه تعالىعليه، چگونه مردم را در همهى ميدانها، مقابل دشمن بسيج مىكند. اين، نكتهاى بود كه دشمن روى آن تكيه كرد. تجربهاى كه دشمن پيدا كرد اين بود كه بايد شخص امام امت رضواناللَّه تعالىعليه و مطلق رهبرى اسلامى - يعنى همان چيزى كه در معارف انقلاب و معارف اسلامى با عنوان «ولايت فقيه» شناخته شده است - را زير سؤال ببرد. لذا بيشترين تبليغات دشمن، عليه امام بود. منتها به شكلى هدايت شده، دقيق و البته بىفايده! امروز هم ايادى دشمن، در اطراف عالم و داخل ايران، عليه امامتبليغ مىكنند. منتها به نام امام كارى ندارند؛ چون مىدانند كه به نام امام نمىشود نزديك شد و به آن جسارت كرد. لذا به راه و عملكرد امام حمله مىكنند و گذشتهى انقلاب را زير سؤال مىبرند. اين قلمهاى مأجور و مزدور و يا غافل - از اين دو خارج نيست - كه در يك مقاله، سالهاى اول انقلاب را به كلى زير سؤال مىبرند، مقصودشان چيست؟! اينها با چه كسى طرفند؟! با امام؟! مگر رهبرى امام نبود كه ده سال به اين ملت كمك كرد تا بتواند دشوارترين راهها را بپيمايد؟ چه كسى مىتوانست كشور ويران شدهاى را كه ايادى دشمن و رژيم فاسد پهلوى آن را به خاك سياه نشانده بودند و در دل آن، جنگ خانمان برانداز و ويرانگرى پيش آمده بود، حفظ كند و به پيش ببرد؟ چه كسى ممكن بود اين كار را بكند؟ اين، رهبرى امام بود. و حال رهبرى امام و رهبرى اسلامى را زير سؤال مىبرند؛ اصل مفهوم رهبرى فقيه و حاكميت دينشناسان را زير سؤال مىبرند.
فقيه يعنى چه؟ فقيه يعنى كسى كه دين را مىشناسد و راهى را كه دين براى مردم ترسيم كرده است تا بتوانند سعادت و خوشبختى و آزادى و خوشى دنيا و آخرت را به دست بياورند، مىشناسد و در مقابل مردم مىگذارد. فقيه يعنى حاكميت انسانى كه يك منطق عقلانى پشتسرش هست و استدلالى محكم دارد. حاكميت چنين انسانى را، حاكميت يك نظامى يا يك سرمايهدار، يا حاكميت يك سياستمدار حزبى حرفهاى ندارد. مقالات خارجى، تبليغات خارجى خبرگزاريها، مطبوعات، راديوها، تلويزيونها و مزدوران داخل كشور، اين را زير سؤال مىبرند. البته كشور ما به فضل الهى كشور آزادى است. ما نمىگذاريم مزدوران با كارهاى خودشان اين آزادى را متزلزل كنند. بعضى مىخواهند به گونهاى بنويسند كه ما جلوشان را بگيريم! نه؛ بگذار بنويسند! بعضى مىخواهند در نوشتههايشان در مطبوعات به ما فحش بدهند و ما به جنگ با آن مطبوعات تحريك شويم تا بعد در دنيا بگويند: «ببينيد جمهورى اسلامى آزادى ندارد!» نه؛ ما فريب نمىخوريم. ما در بحبوحهى جنگ كه در هيچ كشورى آزادى مطبوعات به آن شكل نيست، آزادى مطبوعات داشتيم. امروز شما نگاه كنيد ببينيد تعداد روزنامهها و مجلاتى كه در ايران منتشر مىشود، چقدر است؟ در كدام كشور با ظرفيتهاى كشور ما، اين همه روزنامه و مجله منتشر مىشود؟ هرچه هم دلشان مىخواهد مىنويسند! همين مطالبى كه دربارهشان صحبت كردم، در مقالات مجلهها وجود دارد. البته مردم، غالباً اطلاع ندارند كه اينها چه مىنويسند! علتش هم اين است كه مردم اعتنايى به مزدوران ندارند و وقتشان را صرف آن نمىكنند كه چنان نوشتههايى را بخوانند. اما آنها مىنويسند و ما خبر داريم. پس شما ملت عزيز هم بايد بدانيد كه براى چه مىنويسند و هدفشان چيست. دشمن از نفوذ و شخصيت امام و نفوذ رهبرى دينى، در هر زمانى به شدت صدمه خورده و داغدار است. يكى از نقاطى كه دشمن مىخواهد با آن مقابله كند، رهبرى و نفوذ آن است.
نقطهى دومى كه دشمن روى آن سرمايهگذارى مىكند، جوانان است. در ايران اسلامى، جوانان ما در كورهى انقلاب، افرادى پارسا بار آمدند. پارسايى جوانان ما بىنظير يا لااقل كمنظير است. بنده كه نظيرى براى آن سراغ ندارم! جوان برى از آلودگيهاى مختلف و پاك از شهوات، وارد ميدانهاى خطر مىشود؛ همه چيز را رها مىكند؛ آسايش و راحتى را كنار مىگذارد؛ به فكر حركتى الهى است و احساس مىكند بار مسؤوليت بر دوش اوست. دشمن با چنين جوانى به شدت مخالف است. به همين سبب كوشش مىكند تا جوانان ما پارسا نمانند. امروز باندها و دستهايى را مىشناسيم كه به شكل يك گروهك، مىخواهند جوانان را فاسد كنند. البته ما با چنان باندها و دستهايى برخورد مىكنيم و با آنها كه نسل جوان را تهديد مىكنند، شديداً مبارزه خواهيم كرد.
نقطه ديگرى كه براى دشمن بسيار مهم است، موضوع مردمى بودن دولت و مجلس و مسؤولان كشور است. در كشورهايى كه مثلاً دمكراسى وجود دارد، اگر شما نگاه كنيد، مىبينيد غالباً دولتمردان يا از سرمايهداران و يا وابسته به سرمايهدارانند و مجلسهايشان را غالباً افراد متنفذ، پولدار، قدرتمند و زور دار پر مىكنند. در كشورهايى هم كه دم از دمكراسى مىزنند، وضع به همينگونه است. در كشورهاى معروف و نام آشناى جهان، غالب كسانى كه در رأس حكومتها قرار مىگيرند از خانوادهها و قشرهاى شناخته شدهى سياسى، مالى، نظامى و يا اشخاص وابسته به طبقات داراى زر و زورند. در ايران اسلامى اينگونه نيست. مجلس شوراى اسلامى متكى به عناصرى از متن مردم است. يك معلم، يك كشاورز، يك روحانى، يك پزشك، يك كاسب يا يك دانشجو، به يك منطقهى انتخاباتى رفته است و مردم او را شناختهاند، به او رأى دادهاند و به مجلس شوراى اسلامى وارد شده است. دولت جمهورى اسلامى نيز همينطور است. كسانى كه در رأس مسؤوليتهاى دولتى قرار دارند، افرادى هستند كه عمر و جوانى خودشان را در مبارزات و سختيها و شدايد گذراندهاند. مثل رئيس جمهور عزيز ما؛ همين شخصيت برجستهاى كه عمر و جوانىاش را در راه مبارزات گذاشته است. همكاران او هم كسانىاند كه سوابق مبارزاتى و يا قابليتها، آنها را به سمت مسؤوليتها كشانده است. هيچكدامشان به يك خانوادهى ثروتمند، به يك مجموعهى اشرافى، به يك فاميل مشهور ريشهدار قديمى، به يك كمپانى و يا به قشرى از قشرهاى داراى زر و زور، وابسته نيستند. همه از مردمان معمولى و انسانهاى سالم و صادقند. مهندسى، دكترى، آدم كار كردهى مجربى را آوردهاند و مشغول كار كردهاند. اين هم يك نكته است كه دولت، دولتى مردمى است. لذا مردم، هم مجلس، هم دولت و هم مسؤولين را دوست مىدارند؛ چون مىبينند كه اينها از جنس خودشان هستند. روى اين نقطه هم، دشمن فعاليت مىكند. دشمن تلاش مىكند دولت و مسؤولين را در چشم مردم از صلاحيت و ابهت لازم ساقط كند. اين، كار دشمن است. تخصص دشمن در اين است كه خبرها را تحريف كند و واقعيتها را دروغ جلوه دهد.
نقطهى ديگرى كه دشمن روى آن تلاش مىكند، روحانيت است. روحانيون چون در بين مردم محبوبيت و نفوذ و شخصيت داشتند، توانستند در دوران اختناق، پيام مبارزه را تا اعماق جامعه پيش ببرند و همه را از نظرات امام مطلع كنند. روحانيت مبارز اين كار را كرد. مردم، روحانيت را دوست مىداشتهاند و به آنها اعتماد دارند. اين اعتماد و ابراز محبت به روحانيون در كشور ما، يك سنت مربوط به طول قرنهاست. روحانيت اسلام در داخل كشور ما، متكى به مردم است و هيچ وقت وابسته به قدرتها نبوده است. امروز هم روحانيون به هيچ قدرتى وابسته نيستند و صددرصد مردمىاند. مردم ما هميشه قداستى براى روحانيت قائل بودهاند و بحمداللَّه، امروز هم قائلند. مردم، روحانيت را مجموعهاى پاك و سالم و قابل اعتماد مىدانند. مىبينيم دشمن، از تجربههاى خود در اين زمينه، استفاده مىكند. دشمن مىفهمد كه بايد روحانيت را در چشم مردم، از حيثيت و اعتبار انداخت. همهى تلاششان اين است! تبليغات مىكنند، دروغ مىگويند، اگر مسأله كوچكى را در جايى پيدا كنند، چندين برابر بزرگ مىكنند و براى اينكه روحانيت را از چشم مردم بيندازند، خوبيها و گذشتها و فداكاريها را نمىگويند. علم و دانش روحانيت را انكار مىكنند و تقواى آنها را منكر مىشوند؛ همچنان كه پنجاه سال، در دوران رژيم پهلوى هم از اين كارها مىشد. روحانيت، كه مجموعهاى علمى و تقوايى است، به وسيله بلندگوهاى رژيم پهلوى، فاقد علم و تقوا معرفى شده بود. امروز هم همان تبليغ كذا انجام مىگيرد. اينها مجموعه كارهايى است كه دشمن انجام مىدهد.
ملت ايران، به بركت دين و هشيارى و وحدت كلمه، توانسته است تا امروز از همهى موانع بگذرد. مواظب باشيد و اين هشيارى را حفظ كنيد. اين هشيارى كه از اعتقاد و ايمان دينى سرچشمه مىگيرد، ما را به نكاتى از جمله «وحدت كلمه» توجه مىدهد. اين هشيارى را بايد با همهى وجود و با همهى قدرت حفظ كنيد. دشمنان ما بدانند كه ملت ايران به بركت تعليمات دينى، همچنان كه در طول اين راه از تهديد دشمن نترسيده است، امروز هم از تهديد و اشتلم آنان نمىهراسد. قدرتمندان، دنيا را پر از ظلم مىخواهند. گرچه به زبان نمىآورند؛ اما عملشان گواه آن است. ظلم مىكنند، براى اينكه منافع خودشان را تأمين كنند. ما با ظلم و قلدرى مخالفيم. ما براى استقرار قسط و عدل قيام و تلاش كردهايم و باز هم اين ملت در همين راه تلاش خواهد كرد. حركتى كه براى قسط و عدل است بر حركتى كه در مقابل قسط و عدل ايستاده است، پيروز خواهد شد. در اين، شكى نيست. دنيا به سمت عدل و قسط حركت مىكند و معناى امام زمان و انتظار فرج همين است. انتظار فرج يعنى اينكه در سرنوشت بشريت، يك فرج بزرگ هست و ما به سمت آن فرج پيش مىرويم. از چه بترسيم؟ چرا بترسيم؟ چرا ترديد كنيم؟ چرا اطمينان خودمان را از دست بدهيم؟ دستورات اسلام، چراغ راهنماى ماست. آنچه را كه ميراث گرانبهايى از اسلام است، در دست داريم. مجموعهى گفتار امام، كه متخذ از اسلام است، ميراثى گرانبها و دستاوردى عظيم است كه چراغ راه ماست.
ما معتقديم كه ملتهاى مسلمان، در هر نقطه از دنيا كه هستند، اگر تصميم بر ايستادگى براى اسلام و نصرت آن داشته باشند، پيروز خواهند شد. اساس قضيه اين است كه مسلمانان در هر نقطه از عالم كه هستند، بايد تصميم بگيرند از عدالت دفاع كنند، از عدالت بگويند، در مقابل ظلم بايستند و از اسلام - اسلامى كه طرفدار مظلومين و ضعفاست - دفاع كنند. قدرتمندان عالم كه بر همه جا مسلطند، خودشان قدرتشان را افسانهاى جلوه دادهاند. واقعيت قدرت آنها با آنچه كه دارند خيلى متفاوت است. اگر امريكا از آن قدرتى كه ادعا و تلقين مىكند برخوردار بود، امروز بايد از مبارزات فلسطين اثرى ديده نمىشد. اما مىبينيد كه مبارزات مردم فلسطين، روزبهروز پيش مىرود. فلسطينيهايى كه در اين سرماى زمستان از خانه و كاشانهى خود بيرون رانده شدهاند، مشكلترين مشكل را براى رژيم صهيونيست غاصب به وجود آوردهاند. اينها قوى هستند و غالب خواهند شد؛ به شرط اينكه صبر كنند. اسرائيليهاى غاصب و خبيث، با اين عمل، اشتباه بزرگى مرتكب شدهاند و خودشان را در محظورى چند جانبه گذاشتهاند. امروز از هر طرف حركت كنند، شكست مىخورند و ضربه مىبينند. امروز هر كار كه بكنند با شكست مواجه مىشود. اگر فلسطينيها را برگردانند، شكست خوردهاند. نگهشان بدارند، شكست خوردهاند. اعدامشان كنند، شكست خوردهاند. زندانىشان كنند، شكست خوردهاند. البته شرطش اين است كه مبارزين فلسطينى خسته نشوند؛ مقاومت كنند و بايستند و از سخن خود برنگردند. دشمن، آسيبپذير است. همهى دشمنانى كه با ملتها مبارزه مىكنند، آسيبپذيرند.
اميدواريم كه انشاءاللَّه توجهات ولىّعصر ارواحنا له الفداء و عجلاللَّه تعالى فرجه الشريف شامل حال اين ملت عزيز و همهى ملتهاى مسلمان باشد و تفضلات الهى دستگير همهى شما گردد. (8)
9-بسماللَّهالرّحمنالرّحيم :الحمدللَّه رب العالمين، ربّ الشهداء و الصّديقين "سپاس خداوندى را كه باب جهاد و شهادت را كه برترين سكوى پرش انسان به سمت اوج قلهى كمال اوست، به روى اين ملت با اخلاص و فداكار گشود و از جوانان و نوجوانان و مردان و زنان ما ستارگان درخشانى در فضاى غبارآلود زندگى بشر امروز پديد آورد و جهاد مخلصانه را سيره، و شهادت مظلومانه را گوهر تابناكى بر تارك آنان ساخت. و درود و سلام بىپايان بر پيامبر بزرگ خدا، حضرت محمدبنعبداللَّه صلىاللَّهعليهوآلهوسلم باد كه مژدهى نجات بشر را با خود آورد و راه صلاح و سعادت را به او باز نمود و آزادگى و سربلندى دنيا و آخرت را نصيب مؤمنان ساخت؛ و بر خاندان پاكش، كه معلمان بشر و الگوهاى انسان كامل و رهروان و رهبران راه بهشت در دنيا و آخرتند؛ به ويژه بر حجت حق و امام زمان و اميد مطلق جهان، حضرت حجةبنالحسنالمهدى ارواحنافداهوعجلاللَّهفرجه.
در ميان روزهاى اين دههى نور و فجر، امروز به شهيدان اختصاص يافته است. در حقيقت همهى روزهاى اين دهه و همهى روزهاى سال را بايد متعلق به شهيدان دانست؛ زيرا اگر مجاهدت فداكارانهى جوانان اين مرز و بوم كه به اين شهادتها منتهى شده است، نمىبود، همهى روزهاى اين ملت در زير چتر سياه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ايران، به شبهاى تار بدل مىگشت. لكن امروز فرصتى است كه همه، با شهيدان تجديد خاطره كنند؛ از آنان از صميم جان قدردانى كنند؛ در برابر صبر و گذشت خانوادههايشان سر تكريم فرود آورند و فضا را از احترام به شهادت و شهيد و خانوادههاى شاهد، آكنده سازند. تا ملت ما از چنين روحيهى تكريم و احترامى نسبت به فداكاران صفوف مقدم برخوردار است، علم سرافرازى اين ملت در اهتزاز خواهد بود. والسّلام عليكم و رحمةاللَّه. سيّد على خامنهاى(9)
10:حضرت آيتالله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي از دهه فجر بعنوان يك فرصت تاريخي كه ملت ايران را از حصار خطرناك استبداد و استيلاي بيگانگان خارج كرد، ياد نمودند و با اشاره به تلاشهاي دشمنان هويت ملي و كشور براي خارج كردن ملت ايران از اين فضاي مستعد بالندگي و رشد تصريح كردند: تا هنگاميكه مردم هوشياري و آگاهي لازم را داشته باشند و مسؤولان در خدمت منافع مردم عمل نمايند و مجدانه و خالصانه و با همدلي در راه تحقق اهداف عاليه انقلاب اسلامي و بهرهمند كردن مردم از اين اهداف گام بردارند، هيچ دشمني نميتواند اهداف شوم خود را پياده كند.
ايشان امروز در ديدار كارگزاران حج ابراهيمي و مديران كاروانها، مسؤولان ستادهاي دهه فجر و قشرهاي مختلف مردم، دهه فجر را يادآور روزهاي عظيم انقلاب اسلامي و تجسم اراده و عظمت امام بزرگوار و مانع بزرگي در مقابل تلاشهاي دشمنان دانستند و تأكيد كردند: بايد با آگاهيها و فعاليتهاي لازم فرهنگي، مردم به بهترين وجه از اين ايام بهرهمند شوند و بر همين اساس فعاليت افراد و نهادهايي كه در جهت زنده نگه داشتن دهه فجر و يادبود روزهاي عظيم انقلاب تلاش ميكنند بسيار با ارزش است.
مقام معظم رهبري با تأكيد بر اينكه انقلاب اسلامي، ملت ايران را در يك فضاي آزاد متكي بر استعدادهاي خود براي اعتلاء و بالندگي قرار داد، به گستردگي موج فرهنگي و سياسي مراكز استكباري و دشمنان بشريت و اسلام در سراسر جهان از جمله ايران اشاره و خاطرنشان كردند: ملتي كه معرفت و آگاهي لازم را كسب كرده باشد، ميتواند در مقابل اين امواج بايستد و پايداري نمايد.
حضرت آيتالله خامنهاي ايمان، استقامت و آگاهي ملت ايران را مثال زدني خواندند و با اشاره به تلاش دشمنان براي بهرهمند نشدن مردم از اهداف انقلاب تأكيد كردند: اصرار بر مبارزه با فساد اقتصادي به اين علت است كه اين مبارزه زمينهساز بهرهمندي واقعي مردم از اهداف انقلاب ميباشد و اگر فساد اقتصادي ميان مسؤولان كشور رايج شود، ضربهاي كه كشور از اين مسئله متحمل خواهد شد، قابل جبران نخواهد بود.
(10)
11-بسماللهالرحمنالرحيم الحمدلله ربالعالمين و الصلاه علي سيدنا محمد خاتمالنبيين و علي اله المطهرين و علي جميع الشهداء والصديقين :سلام خدا بر شهيدان، بر انسانهاي آزاده و بزرگي كه جان بر سر پيمان نهادند و در راه خدا از خود گذشتند و با اين فداكاري، به برترين قلههاي انسانيت رسيدند و شيرينترين پاداش الهي را چشيدند: "فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قره اعين".
پرورش نسلي از انسانهاي صالح و پاكدامن و بلندنظر و بزرگانديش كه نور ايمان و تقوا از ناصيهي مطهرشان ساطع و دل صاف و ناآلودهشان به شعاع معرفت روشن بود و جهاد آگاهانهشان در راه خدا و زمزمهي عارفانهشان در نيمه شبها، ياران امام حسين(عليهالسلام) را به ياد ميآورد، بيشك بزرگترين رمز انقلاب و پيشواي عظيمالشأنش حضرت امام خميني(قدساللهروحه) بوده است. و همينها بودند كه به فرمان امام محبوبشان، صفوف پولادين و استوار خود را در برابر سهمگينترين خطراتي كه انقلاب را تهديد ميكرد، آراستند و انقلاب و نظام اسلامي را باذن الله حراست كردند. جمعي از آنان، شربت گواراي شهادت فيسبيلالله را نوشيدند و جمعي كثير، هستند و خواهند بود و از وديعهي الهي همچنان دفاع خواهند كرد.
نبايد پنداشت كه با گذشت دوازده سال از پيروزي و دو سال از پايان جنگ تحميلي، خاطرهي شهداي عزيز انقلاب و جنگ، كمرنگ شده، از يادها زدوده خواهد شد. بهعكس، تصوير آن چهرههاي مقدس، در هالهيي از نور و طهارت، روزبهروز بايد در ذهن ملت ما با عظمتتر و چون چهرههاي اسطورهيي قهرمانان بزرگ، محبوبتر و رفيعتر گردد و نام آنها و ياد آنها به همه، مخصوصا جوانان و نوجوانان، درس عظمت و شجاعت و تقوا و صفا و طهارت بدهد و خواهد داد. بخش مهمي از اين كار، وظيفهي نويسندگان و هنرمندان است.
بازماندگان شهداي عزيزمان و بيش از همه، مادر و پدر و همسر و فرزندان شهيدان، در شأن و ارزش الهي، بلافاصله پشت سر شهيدان عاليقدر قرار دارند و فداكاري و صبر آنان، از ارج و قدر والايي برخوردار است.
هنگامي كه ملت عزيز در مناسبتهاي گوناگون، بخصوص در دههي فجر مبارك، ياد شهيدان را گرامي ميدارد و به نام آنان شعار ميدهد، بيش از همه بايد محصول ارزشمند جهاد و شهادت آن عزيزان در مد نظرها باشد و همه خود را به پاسداري از آن موظف بدانند و يكديگر را به آن توصيه كنند. خدا را شكر كه خون شهيدان و جگرگوشگان اين ملت به بار نشست و ثمرات شيرين آن، در صحنههاي گوناگون كام ملت ما را شيرين كرد. اكنون همه بايد خود را مسؤول حراست از دستاوردهاي انقلاب ـ كه در حقيقت دستاورد خون شهيدان ماست ـ بدانيم و در اين راه از هيچ كوششي دريغ نكنيم.
به اميد آنكه توفيق و تأييد الهي همواره شامل حال اين ملت باشد و وجود مقدس ولياللهاعظم(ارواحنافداه) همه را مشمول ادعيه و توجهات خود سازد. به روح شهداي عزيز درود ميفرستم و به بازماندگان محترم آنان، خاضعانه تبريك و تسليت ميگويم و همهي شما را به خدا ميسپارم. والسلام عليكم و رحمهالله سيد علي خامنهاي(11)
12- دههي فجر، در حقيقت مقطع رهايي ملت ايران و آن بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا كرده است. همه ميدانند كه گذشتهي ما، فراز و نشيبهايي داشته است. عزت داشتيم، ذلت داشتيم، هدايت داشتيم، ضلالت داشتيم; اما در طول دورههاي گذشته، حتي در زماني كه اسلام به اين كشور آمد، به خاطر اينكه اينجا از مراكز اسلامي دور بود، حكومت اسلامي به معناي صحيح مفهوم اين كلمه، در اين كشور ايجاد نشد. فتوحات اسلامي شد، عناصر اسلامي بزرگي به اينجا آمدند، عناصر بزرگتري از خود ايرانيان در اينجا پرورش پيدا كردند، علما و بزرگان و دانشمندان برجستهي تاريخ اسلام و ستارههاي آسمان اسلام در اينجا به وجود آمدند و رشد كردند; اما نظام اسلامي حقيقتا در اين كشور برقرار نشد.
ما حكومتهاي اموي و عباسي را نظام اسلامي نميدانيم. آن حكومتها هم، نظام پادشاهي و شاهنشاهي است; منتها يك نوع و شكل ديگرش. حكومت هارونالرشيد يا عبدالملك يا هشام و امثال اينها، چه فرقي با حكومت اردشير درازدست دارد؟ آيا چون اسمشان مسلمان است، برتري دارند؟ مگر اسم، مسأله را حل ميكند؟ حكومت سلطان محمود غزنوي در اين كشور، چه فرقي با حكومتهاي جباراني كه در گذشته بودند، دارد؟ از لحاظ حاكميت، غزنويان چه تفاوتي با ساسانيان داشتند؟ تفاوتي كه وجود دارد، مربوط به فضاي اسلامي است. فضاي اسلامي، سلطان محمود غزنوي را هم وادار ميكند كه نمازش را بخواند. آن كسي هم كه در ظل حكومت اوست، او هم نمازخوان بار ميآيد. اين، ربطي به سلطنت سلطان محمود ندارد. اين، بركت همان مقداري از اسلام است كه وجود دارد.
در اين كشور، قبل از دوران حكومت اسلامي و جمهوري اسلامي، حاكميت و مناسبات بين حاكم و مردم، همواره رابطهي غيراسلامي ـ رابطهي سلطان و رعيت، رابطهي غالب و مغلوب ـ بوده است. همهي كساني كه به اينجا آمدند و حكومت كردند، احساس نمودند كه بر اين مردم غلبه پيدا كردهاند. از اين آخريش كه رضاخان و پسرش بود، بگيريد و همينطور عقب برويد. قاجاريه احساس كردند كه بر اين مردم غلبه پيدا كردهاند و فاتح شدهاند. از اول به عنوان فاتح، بناي حكومت خودشان را گذاشتند. قبل از آنها، زنديه و افشاريه و صفويه فاتح شده بودند.
اگر همينطور به عقب برويد، سلسلههاي گوناگوني را ميبينيد كه با پول و زور و قبيلهگري و قلدري و پهلواني و با وسايل گوناگون آمدهاند و بر اين مردم فاتح شدهاند و آنان را به زير يوغ حكومت خودشان كشاندهاند. لذا هميشه روابطشان با مردم، "ما فرموديم" بوده است. "من به ملت عرض ميكنم"، "من خدمتگزار ملتم" كه امام ميگفت، متعلق به جمهوري اسلامي و اسلام و امام اسلامي ما بود; والا قبل از او، "ما امر ميفرماييم" و "ما چنين فرموديم" بود.
از اين كلمات، ميشود رابطه را فهميد. رابطه، رابطهي يك حاكم و فاتح و غالب و اختياردار و قدرقدرت بود. سلطنت را هم يا با شمشير به دست آورده، يا از پدرانشان ارث برده بودند; لذا زير بار منت كسي هم نبودند و "السلطان بن سلطان" مينوشتند !به كسي مربوط نيست كه من پادشاهم; من ارث بردهام! مثل كسي كه فرضا از پدرش يك آفتابهي مسي ارث ميبرد و متعلق به خودش است. آيا كسي ميتواند بگويد تو چرا اين آفتابهي مسي را داري؟ ارث برده است ديگر. اين هم سلطنت را ارث برده است و مثل همان آفتابهي مسي، برايش ملك شخصي است و هيچكسي حق دخالت در آن را ندارد; "السلطان بن سلطان!" اينها نكاتي است كه بايد به آنها توجه كنيد.
آن پادشاهي هم كه حكومت را با شمشير به دست آورده بود، خدا را بنده نبود; مثل نادرشاه، مثل آقامحمدخان، يا مثل خود رضاخان. اينها با زور و قدرت به حكومت رسيده بودند. البته رضاخان، در سايهي شمشير خودش هم نبود; در سايهي شمشير دولت بريتانيا بود كه حكومت را به دست آورده بود.
دههي فجر آمد و اين سلسلهي غلط، اين هندسهي معيوب و اين رشتهي بيمار را قطع كرد و تمام شد. آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت. ديگر آنجايي كه حكومت، غالب و فاتح و آقا و قدرقدرت و صاحباختيار است، گذشت. دورهيي آمده كه اگر آقايي هست، خود مردمند. وقتي كه امام سر كار آمد، مردم او را قبول داشتند و مظهر قدرت مردم بود. او از خودش چيزي نداشت، از پدرش چيزي به ارث نبرده بود، با شمشيرش چيزي عليه مردم به دست نياورده بود; بلكه شمشير مردم در دست او بود و بر سر ضد مردم و بر سر مهاجم و استعمارگر و توطئهچي و كودتاچي زد. هر وقت هم مردم اراده ميكردند كه شمشير را از دستش بگيرند، متعلق به خودشان بود و او هم دو دستي تقديم ميكرد و طلبي از كسي نداشت. ببينيد، اين بناي حكومت جمهوري اسلامي است. اين بركات، اين انتقال مهم و اين تغيير خط، در نقطهي دههي فجر انجام گرفته است. اين لحظهي تاريخي، لحظهي مهمي است.
شما ولادت پيامبر(ص) و ائمه(ع) را جشن ميگيريد. صدها سال است كه ولادت مسيح(ع) را جشن ميگيرند. چرا ولادتها اهميت و ارزش دارند؟ به خاطر اينكه يك مقطع حساس و تعيينكننده و يك نقطهي عطف و يك پيچش در تاريخند. يعني تاريخ در خطي ميرفت; اما در اين لحظه، به يك سمت ديگر پيچيد. اين، نقطهي پيچ و نقطهي عطف و نقطهي انعطاف به يك سمت ديگر است. اگر ما با اين حساب نگاه كنيم، اهميت دههي فجر خيلي زياد است.
ما در تاريخ، واقعا مثل دههي فجر نداريم. حتي اسلام با آن عظمت، در دههي فجر براي ما اثر بخشيد. آيا غير از اين است؟ اسلامي كه نبياكرم(صلياللهعليه والهوسلم) آورد، در روزگار امويها و عباسيها به ما اثر نبخشيد. البته آثار درجهي دو را به اين ملت داد و افراد برجسته و شخصيتهاي ناب و عرفا و علما و زهادي بندرت پيدا شدند و توانستند در آن فضا پروازي بكنند; اما عامه و تودهي مردم و نيز نظام اجتماعي، از آن بركات خيري نديد. آن بركات، امروز خودش را نشان ميدهد.
البته دههي فجر، جزو رشحات اسلام است. خيال نكنيد كه دههي فجر منهاي اسلام، چيزي است. دههي فجر منهاي اسلام، يك پول هم ارزش ندارد. دههي فجر، آن آيينهيي است كه خورشيد اسلام در آن درخشيد و به ما منعكس شد. اگر اين آيينه نبود، باز هم مثل همان دورههاي تاريك و قرون خاليه، بايستي ما مينشستيم و اسمي از اسلام ميآورديم. با حلوا حلوا گفتن هم كه دهان شيرين نميشود!
پادشاهاني بودند كه حتي علماي بزرگ ما در كتابهايشان از اينها تعريف كردهاند. البته علماي بزرگي مثل كاشف الغطاء يا علامهي مجلسي، بيخود تعريف نميكنند; مصلحتي برايشان داشته كه تعريف كردهاند. ببينيد اين پادشاهان چهقدر بد بودند. واقعا فتحعليشاه چهقدر بد است. اصلا ميشود اندازهيي براي بدي فتحعليشاه معين كرد؟ شاه عباس صفوي چهقدر نحس است. اصلا ميشود اندازهيي براي بدي شاه عباس صفوي پيدا كرد؟ حالا ميگوييم شاه اسماعيل صفوي تشيع را آورد; شاه عباس صفوي چه كار كرده است؟ روي منبر تشيع نشسته، آقايي كرده و بالا رفته است. البته شاه اسماعيل و شاه طهماسب، حساب ديگري دارند.
از نجسترين انسانهاي روزگار، همين پادشاهاني هستند كه گذشتند. همهشان همينطورند و هيچ فرقي باهم ندارند. من تاريخ را زياد خواندهام و در ميان پادشاهان، واقعا استثنايي سراغ ندارم. همين اميراسماعيل ساماني، همين آل بويهي شيعه، همين سلجوقيان و غزنويان و ديگران، هر كجاي كارشان را نگاه كنيد، ميبينيد كه مظهر زشتترين خصوصيات بشري بودند و چهقدر از نعم الهي سوءاستفاده كردند. اين سلسله، در دههي فجر منقطع شد و دههي فجر، خاستگاه ارزشهاي اسلامي گرديد. حالا شما ببينيد، براي اين نقطهي عطف، چهقدر بايد بزرگداشت گرفت و چه كار بايد كرد. نكته اينجاست.
مطالبي كه من راجع به دههي فجر گفتم، همهي شما ميدانيد و چيزهاي جديدي نبود كه عرض بكنم. مطالبي هم كه خواهم گفت، همينطور است. چيز تازهيي كه ما براي شما نداريم; منتها تذكرا نكاتي را عرض ميكنيم:
اولا، جشن دههي فجر بايد از صورت جشن دولتي خارج بشود. البته ميگوييد كارهايي هم كردهايد، راست هم ميگوييد; اما اين كار نشده و بايد بشود. من ميدانم كه شما خيلي تلاش كردهايد; اما آن كاري كه بايد بشود، نشده است. من يك بار در نماز جمعه گفتم كه برگزاري دههي فجر، بايد مثل برگزاري جشن نيمهي شعبان باشد. حالا ببينيد چهطور تبليغاتي لازم است، چهطور فيلمي بايد بسازيد، چهطور سخنرانييي بايد بشود و چهكار بايد بكنيد. اينها ديگر به عهدهي شما ـ يعني شوراي هماهنگي تبليغات ـ است. بنشينيد روي اين قضيه كار كنيد. چهكار بايد بكنيد كه وقتي آدم در شب بيستم و بيستويكم و بيستودوم بهمن به خيابان ميرود، همه جا پرچم زده باشند و فقط سر در ادارات پرچم و چراغ نباشد؟
اصل قضيه اين است كه برگزاري اينگونه مراسم، بايد در ميان مردم برود. هر نهادي كه مردمي شد، ماندني است; زيرا مردم ماندني هستند. ماندنيترين چيزهاي اين عالم، مردمند. اگر چيزي به سرچشمهي مردم وصل شد، اين ديگر تضمين شده و تمام گرديده است; ولي اگر قطع شد، پدرش درآمده است. دين هم همينطور است. دين هم ـ حتي بهترين دينها ـ اگر مردمي نبود و دولتي شد; يعني اگر مردم نگاه كردند، ديدند اين دين كه متعلق به اين آدمهاست، به درد نميخورد ـ كمااينكه در مورد دين زرتشت و نيز در صدر اسلام در زمان سلاطين جابر اموي، تا حدود زيادي اينطور شده است ـ ضايع خواهد شد.
اين تشكيلات بايستي مردمي بشود، تا مثل نيمهي شعبان برگزار گردد. خودتان ميدانيد كه براي نيمهي شعبان، هيچكس به كسي نميگويد كه بياييد طاق نصرت ببنديد. اگر هم يك روز بگويند نبنديد، مردم تشنهتر ميشوند كه ببندند و به هر قيمتي هست، ميخواهند آن را برپا بدارند. همت اصلي، اين است.
ثانيا، فيلمها و سريالهايي كه به مناسبت دههي فجر ساخته ميشود، بايد يادآور خاطرههاي خوش انقلاب و نشاندهندهي حضور مردم و حل شدن آنها در انقلاب باشد و بدآموزي نداشته باشد. البته در گذشته، گاهي بدآموزيهايي در آنها بود كه من حالا جزيياتش را رها ميكنم و وارد آن نميشوم. اين فيلمها بايد صحنههاي تظاهرات ضدامريكايي و ضداسرائيلي را زنده كند. در گذشته، اين نكات را به صدا و سيما هم گفتهام و برادراني كه از صدا و سيما در اينجا هستند، حتما اين موارد را منعكس كنند.
بهترين خاطرهي انقلاب اين است كه همه از خودشان بيرون آمدند و در انقلاب حل شدند. در دوران انقلاب و در مقاطعي از دوران جنگ هم همينطور بود. ناگهان يك فرمان از امام صادر ميشد، ميديديد كه مردم ديگر سر از پا نميشناسند. پدر به پسر ميگويد، من ميروم; پسر به پدر ميگويد، من ميروم; مادر به هر دو ميگويد، هردوتان برويد. مال ميدهند، جان ميدهند و اصلا خودي مطرح نيست. همين مقطعها بوده كه انقلاب را نگهداشته است; اشتباه نشود. اينطور نيست كه خيال كنيم در همهي اين احوال دوازدهساله، ما هر لحظه انقلاب را نگه ميداشتيم. نه، لحظههايي هم داشتيم بندهاي انقلاب را باز ميكرديم. آنجايي كه باز انقلاب جان گرفته، نفس كشيده و بالا آمده، همين مقاطع حساس است كه ناگهان جمع كثير و قابل توجهي، گاهي هم همهي مردم، ديگر از "خود" فراموش كردند و به ميدان "كل" و ميدان انقلاب و كشور و اسلام آمدند. البته چنين چيزهايي، فقط به بركت اسلام و دين قابل تحقق است و لاغير. مراسم شما بايد اينها را به ياد مردم بياورد.
ثالثا، راهپيمايي روز بيستودوم بهمن بايد با عظمت انجام بگيرد. مواظب باشيد كه قبل از روز بيستودوم بهمن، يك راهپيمايي يا تجمعي ـ ولو كوچك ـ انجام نگيرد. در ذهنتان باشد كه اينگونه راهپيماييها را ممنوع كنيد. اگر فلان گروه ميخواهد در فلان جا راهپيمايي كند، بعد از بيستودوم بهمن باشد. روز بيستودوم بهمن، بايد ناگهان همهي كشور منفجر بشود و مردم به خيابانها بريزند.
بعد از رحلت امام(رضواناللهعليه) و بعد از گذشت سالگرد ايشان، اين دههي فجر بايد نشان بدهد كه براي مردم، خاطرهي امام، مثل شخص امام گرامي است; والا اگر قرار شد كه خاطرهي امام، همينطور مثل همهي خاطرههاي معمولي، آهسته آهسته ضعيف بشود، يك روز هم از بين خواهد رفت و آنگاه واويلاست. اين را بدانيد، آن روزي كه ما در اين مملكت، خاطرهي امام را نداشته باشيم، خسارت خيلي بزرگي به اين كشور خواهد خورد. نبايد بگذاريد چنين شود.
خاطرهي امام، بيش از هميشه، در دههي فجر و بيستودوي بهمن است. حتي بيشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، اين بزرگداشت نشاندهندهي شخصيت آن بزرگوار است. اين، در حقيقت ولادت امامت در اين كشور است; به همان معنايي كه خود امام و اسلام براي ما ترسيم كردهاند. قبل از آن، امام رهبر مبارزه و نهضت بودند; ولي از روز ورود به كشور و تشكيل دولت اسلامي، امام امت اسلامي شدند. اين، مهمتر از خاطرهي درگذشت است.
سعي كنيد كه راهپيمايي را هرچه با عظمتتر برگزار كنيد. با صدا و سيما هم صحبت بكنيد; آنها هم موظفند كه همكاري بكنند. اين كار، اجتنابناپذير است. بهترين برنامهها را هم براي اين كار اختصاص بدهيد.
رابعا، مساجد را در اين دهه فعال كنيد. آقاياني از روحانيت مبارز هم در اينجا هستند، كه ميتوانيد از آنها كمك بگيريد. البته هر سال مراسمي هست; اما تأمينكنندهي آن مقصودي كه در ذهن خود آقايان بوده و ما هم به همان مقصود نظر داريم، نبوده و يا كمتر بوده است. بعضي از مساجد، خوب بوده و بعضي هم خوب نبوده است. مساجد عمدهي شهرها ـ تهران و بقيهي شهرستانها ـ بايد فعال بشوند. سخنراني و دعوت از مسؤولان را كنار بگذاريد. سخنراني كوتاه باشد. يك نفر كه بيايد، ده دقيقه يا بيست دقيقه صحبت بكند، بس است.
در اين مراسم، مردم را با هيجانهاي عاطفي صحيح، تر و تازه و زنده كنيد. يك سال، دوران تفكر و انديشيدن و درس خواندن و درس گرفتن است. در اين مراسم، بايستي انرژي آن يك سال درس خواندن تأمين بشود. اين منظور، ديگر با درس خواندن تأمين نميشود; بلكه با احساسات فراهم ميگردد. در عواطف هم از همه قويتر، عواطف مربوط به عاشورا و امام حسين(ع) است. به همين خاطر است كه بيشتر از همه، آن را تضمين ميكند. تولي و تبري، يعني عشق و نفرت، پيوند دوستي و گسستن از دشمنان. اين عواطف موجب ميشود كه انسان بتواند در دورهي سال حرف بزند و مستمع پيدا كند. اصلا شما در اينجا عواطف را كاري بكنيد كه تا آخر سال بتوانند مستمع گويندگان انقلابي بشوند; والا اگر آن شوق و علاقه و عاطفه نبود، اصلا به حرف گوش نميكنند و اهميتي نميدهند.
جلساتي كه برپا ميشود، بايد شاد باشد. شيرينييي بدهند، شربتي بدهند، مداحي شعر بخواند، شعرا شعر بخوانند و يك نفر هم صحبت مختصري بكند، اشكالي ندارد. همينقدر مردم بدانند كه به مناسبت دههي فجر، شب يك چراغ در اينجا روشن است و دسته دسته بيايند و بروند. اگر اين كار را بتوانيد انشاءالله انجام بدهيد، حايز اهميت است. البته از قشرهاي مختلف ـ مخصوصا از علما ـ خيلي بايد كمك بگيريد.
در سالهاي گذشته، به برادران عرض كرديم كه از همه چيز مهمتر اين است كه شيوههاي ابتكاري و جديد و كمخرجي براي شادي مردم فكر كنيد. من دو، سه سال پيش در نمازجمعه گفتم كه جوانان، نوجوانان، بچهمدرسهييها و امثال اينها، در هر خانهيي كه هستند، متعهد بشوند كه كوچههاي خودشان را با اين كاغذهاي رنگي تزيين كنند و خودشان را مشغول نمايند. اين كار، چه اشكالي دارد؟ به مدرسهها سفارش كنيد، آنها هم به بچهها توصيه كنند. ما يك كلمه گفتيم، ولي در آن روز كسي دنبالش را نگرفت; حالا شماها اين كار را از طرق خودش دنبال بكنيد. مثلا فرض كنيد در سطح تهران، ده هزار پسربچهي جوان را چند روز مشغول اين كار بكنيد. با شوق و ذوق بيرون بيايند، نردبان بگذارند، بالا بروند، كاغذ رنگي قيچي كنند و به اين نخها بچسبانند. اينجا بچسبانند، آنجا بچسبانند، اين بچه پايين بيايد، آن بچه بالا برود، آن بچه تصحيح كند. اين خودش يك هيجان است و احساس ميكند كه براي دههي فجر كاري ميكند. اميدواريم كه خداي متعال، به همهي شما توفيق بدهد و دعاي وليعصر(ارواحنافداه) را شامل حالتان بكند و روح مقدس امام(ره) را از شما خشنود و راضي بفرمايد. (12)
13-اگر چه زندگي و وجود ما از ياد امام راحل عظيم و رهبر الهي و فراموش نشدني سرشار است، اما در چنين ايامي كه خاطرهي حيات مجدد ملت ايران و تجديد حيات طيبهي اسلامي، با همت و ارادهي نيرومند آن شخصيت عظيم و بزرگ توأم ميباشد، ياد آن بزرگوار زندهتر و برجستهتر از هميشه است.
هدف از همهي مبارزاتي كه ملت ايران به رهبري امام بزرگوار انجام داد تا انقلاب به پيروزي رسيد و همهي تلاشهايي كه بعد از پيروزي انقلاب در اين كشور انجام شد، تشكيل حيات طيبهي اسلامي بود. اسلام براي انسان، روش زندگي مناسب و لايقي قايل است. اگر تنها اين شرايط محقق شد، انسان ميتواند به سعادت و كمال برسد. تلاش همهي دلسوزان بشر و راهنمايان بزرگ انسان و انبياي عظام و اوليا و مجاهدان فيسبيلالله در طول تاريخ، اين بوده است كه اين حيات طيبه را براي بشر به وجود آورند. از طرف ديگر، سعي همهي دشمنان انسان و شياطين و طواغيت آن بوده است كه بشر را از اين حيات طيبه دور كنند. لذا عنصر ايمان و دشمني با شيطانها و طاغوتها، از اجزاي اصلي دعوت همهي پيامبران بوده و عمل پيامبر اسلام(صلياللهعليهوالهوسلم) هم بر اين نكته قرار داشته است.
شما در تاريخ، داعيهي حقي را هرگز نخواهيد توانست پيدا كنيد كه با شياطين و طواغيت مبارزه نكرده باشد و طواغيت و شياطين و زورگوها هم با او خصمانه و با بغض و كينه مواجه نشده باشند. امروز، تمام تلاشهاي استكبار جهاني بر اين متمركز است كه هر صدايي عليه نظام حاكم جهاني بلند شود، اين صدا را خاموش و خفه كند. از وقتي كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد، صداي اسلام قويترين و مطمئنترين فريادي بود كه عليه نظم ظالمانهي حاكميت استكبار جهاني بلند شده است. به همين جهت، امروز بيشترين همت دشمنان و طواغيت، خاموش كردن صداي اسلام است.
در اين يازده سالي كه از پيروزي انقلاب ميگذرد، آن قدري كه دستگاههاي استكبار و متوليان نظم حاكم جهاني ـ چه دستگاههاي تبليغاتي و فرهنگي و چه دستگاههاي سياسي و نظامي و اقتصادي ـ عليه دعوت اسلامي و بخصوص مركز دعوت انقلابي اسلام ـ يعني ايران اسلامي ـ تلاش و فعاليت كردهاند، عليه هيچ حادثه و پديدهي ديگري اين قدر تلاش نشده است.
خوب است كه ما امروز در سالگرد پيروزي انقلاب و ورود امام(ره)، در يك جملهي كوتاه روشن كنيم كه هدف ما چيست و مواجههي دشمن با ما، از قبل چه مسألهيي است و همينطور روشن كنيم كه اين عرصهي مبارزه و اين صحنهي درگيري، تا كجا امتداد دارد و به كجا خواهد رسيد؟
من ميگويم در مواجههي قدرتهاي مسلط عالم با انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، مسأله، اسلام خالص و پيراسته از تحريفهاي ايادي استكبار جهاني است. براي ما و دشمنانمان، مسأله، اسلام است. ما بهخاطر اسلام با استكبار مواجهيم. استكبار جهاني، كه در رأس آن امريكا و در ذيلش همهي دستگاههاي شيطاني مسلط عالم يا حتي دستگاههاي غيرمسلط ـ كه براي منافع استكبار كار ميكنند ـ قرار دارد، هدفش از مواجههي با ايران اسلامي، فقط اسلام است و بس. هيچ مسألهي ديگري در ميان نيست.
ما بهخاطر تحقق حيات طيبهي اسلامي، نه فقط براي خودمان، بلكه براي بشريت مبارزه ميكنيم. معناي اين حرف، اين نيست كه ما ميخواهيم لشكركشي كنيم تا ببينيم ايادي استكبار در كجا حيات طيبهي بشري را نقض كردهاند و با آنها بجنگيم! اين جنگ، از اين مقوله نيست. سعي ما در پايگاه اسلام اين است كه ثابت كنيم بشريت در زير سايهي سنگين و خبيث حاكميت كنوني استكبار بر عالم، رنج ميكشد و روزبهروز به بدبختي نزديكتر ميشود و اسلام ميتواند بشر را نجات بدهد. ما ثابت كردهايم و ثابت خواهيم كرد كه اسلام ميتواند با قدرتهاي بزرگ عالم مواجه شود و نظم ظالمانهي دنيا را بههم بزند. استكبار هم روي همين نكته حساسيت دارد.
هر ملت و دعوت و نظامي كه فرهنگ سلطهي جهاني را قبول كند، استكبار با او ميتواند بسازد و با او بحثي ندارد. هر فرهنگ و ملت و نظامي كه فرهنگ سلطه ـ يعني حاكميت خداوندان زر و زور و امپراتورهاي قدرت جهاني ـ را رد بكند، او در نظر و چشم آنها مبغوض است. امروز، اسلام و ما اين نظام سلطه را در دنيا رد ميكنيم و او را محكوم ميسازيم و مسؤول بدبختي ملتها و انسانها در سراسر عالم ميشماريم.
ما از تهمتهايي كه دستگاههاي تبليغاتي وابستهي به غرب، متوجه انقلاب و كشور و ملت ما ميكنند، سراسيمه نشدهايم و نخواهيم شد. از اول پيروزي انقلاب، مرتجعترين مرتجعان عالم، ملت و انقلاب ما را ـ كه مترقيترين حركت پيشرو زمان خودش را انجام داده بود ـ به مرتجع بودن متهم كردند!! كه بايد بگويم اين اتهام، ما را سراسيمه و دستپاچه نميكند.
در زمينهي سياسي نيز انواع و اقسام تهمتهايي را كه ميدانند براي ملت و نظام اسلامي در ايران نامطلوب و زشت است، متوجه انقلاب و ملت و دولت و كشور ما كردند. خود آنها هم ميدانند كه اين تهمتها خلاف واقع است; اما براي اين كه حيثيت اين انقلاب را در منظر ميليونها مسلمان و حتي غيرمسلمان ـ كه در دنيا به اين انقلاب چشم دوختهاند و به آن اميدوار شدهاند ـ ساقط كنند، اين اتهامات را شايع ميكنند و در رسانههاي گروهي مطرح ميسازند.
مسألهي اصلي اينجاست كه در مصاف ميان اسلام و دستگاههاي قدرت شيطاني، آنكه پيروز است، اسلام است و ما اين را امروز مشاهده ميكنيم. عليرغم اينكه با انواع تبليغات دروغ، سعي كردند دعوت اسلامي در ايران را زشت جلوه بدهند و آنرا به مسايل فرقهيي و طايفهيي و نژادي مربوط بكنند و بين مسلمانان اختلاف بيندازند و جامعهي ايران اسلامي را از لحاظ عاطفي از مسلمانان ديگر جدا كنند، اما شما امروز مشاهده ميكنيد كه در اطراف عالم، ندا و دعوت اسلام و شوق به اين دين، دنيا را پركرده است. اين، پيشرفت اسلام است. استكبار جهاني نميتواند ادعا كند كه در مقابل اسلام قادر به اعمال قدرت ميباشد. اين، نمونهي آن است.
جنگ تحميلي را كه به راه انداختند، نه فقط نتوانستند جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي در ايران را شكست بدهند و با محاصرهي اقتصادي و تبليغاتي و فرهنگي، نه فقط نتوانستند به اين انقلاب و نظام ضربه بزنند، بلكه حتي نتوانستند جلوي ساطع شدن نور حقيقت اين انقلاب را در سراسر عالم بگيرند. ببينيد امروز در اروپا و در قلب مدنيت و فرهنگ غربي كه اسلام را خصم خود ميداند و با اسلام مبارزه ميكند، دعوت اسلامي چه شورونشاطي به وجود آورده است. حقيقت همين است و آينده نيز محكوم همان حقيقتي ميباشد كه انبياي عظام خبر دادهاند و اسلام به ما وعده داده است.
اسلام بر تمام مكايد دشمنانش پيروز خواهد شد. اگر يك روز در سراسر جهان به ما و يا به ديگر انسانهاي معمولي ميگفتند كه در قلب اروپا كساني به شوق اسلامخواهي تشكل پيدا خواهند كرد، باورش مشكل بود. اگر ميگفتند كه امپراتوري بنا شده بر اساس ماديگري وضديت با خدا، متلاشي خواهد شد، باورش مشكل بود. اگر ميگفتند در كشورهاي ارتجاعي و عليالظاهر اسلامي و عليالباطن محكوم قدرتهاي وابستهي به غرب و دستگاههاي ضد اسلامي، حركتهاي اسلامي مترقي بهوجود خواهد آمد، باورش مشكل بود. اگر ميگفتند در اقصا نقاط كشورهاي اسلامي، مردم مسلمان با انگيزههاي ايماني خودشان حركت و قيام و فداكاري خواهند كرد تا كلمهي اسلام را بلند كنند، باورش مشكل بود; چون دستگاه حاكميت استكبار جهاني و سلطهي شيطاني، تمام ترتيبات را به گونهيي رديف كرده بود كه معنويت و دين ـ و بخصوص اسلام ـ بكلي از صحنه خارج بشود. اما معجزهي الهي تحقق پيدا كرد، اسلام به صحنه آمد و مخالفان خود را از صحنه خارج كرد و كماكان خارج ميكند.
امروز، از دوقطب سياسي و اقتصادي عالم ـ قطب شرق و قطب غرب ـ قطب شرق تقريبا متلاشي شده است و چيزي به نام بلوك شرق، امروز ديگر در دنيا مطرح نيست. كسي اين را باور نميكرد. من ميگويم دايرهي گسترش و نفوذ اسلام، از اين خيلي پيشتر خواهد رفت و بشريت در آيندهي نه چندان دور، شاهد خواهد بود كه حاكميت غرب و فرهنگ سلطه و ضد ارزشهاي حاكم بر بشر متلاشي خواهد شد و آن چيزي كه امروز به نام بلوك غرب بر دنيا ظلم و جفا ميكند، از بين خواهد رفت و اين از بركات اسلام است.
در آيندهيي كه خيلي دور نخواهد بود، بشريت شاهد خواهد بود كه حكومت غاصب صهيونيستها، مجبور به عقبنشيني خواهد شد و ملت مظلوم فلسطين، به حقوق خود خواهند رسيد. اين، طبيعت زمان و روند كنوني حقايق در عالم است و مسلمانها بايد خودشان را آماده كنند.
مسلمانهاي مؤمن و معتقد بايد بدانند كه امروز، روز اسلام و روز نقش و دور اصلي اين دين است. اسلام پيشرفت خواهد كرد و انشاءالله در صحنهي ذهن بشر و بر واقعيتهاي زندگي حاكم خواهد شد. ما در نظام جمهوري اسلامي، به تبعيت از امام فقيد بزرگوارمان ـ آن شخصيت نمونهي امروز عالم و كسي كه از نوع اولياي خدا و جزو سلسلهي برگزيدگان الهي بود ـ راه پايفشردن بر مواضع اسلام و مقابله با طواغيت را با قدرت و قاطعيت تعقيب خواهيم كرد و معتقديم كه آينده در اختيار اسلام و متعلق به اين دين است. (13)
ادامه دارد
پی نوشت :
1-ديدار مسؤولان ستاد برگزاري مراسم دهه فجر (۱۳۶۹/۱۰/۱۱
2-ديدار ميهمانان خارجي دهه ي فجر (۱۳۶۹/۱۱/۱۷
3-ديدار اعضاى شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى و مسؤولان برگزارى مراسم دهه فجر (۱۳۷۸/۱۱/۰۶ -
4- دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت ايام دهه ي فجر ۱۳۶۸/۱۱/۰۴
5-پيام به مناسبت 7 روز از دهه مبارك فجر انقلاب اسلامي (۱۳۷۵/۱۱/۱۸ )
6-پيام به مناسبت فرارسيدن دهه مبارک فجر (۱۳۷۹/۱۱/۱۳ ۰:۰۰)
7-ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت ايام دهه ي فجر (۱۳۶۸/۱۱/۰۴ -)
8-بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مهمانان خارجى دهه فجر و قشرهاى مختلف مردم درروز نيمه شعبان (۱۳۷۱/۱۱/۱۸
9-پيام به مناسبت «روز شهيدان» در دههى فجر (۱۳۷۱/۱۱/۱۵
10-ديدار كارگزاران حج ابراهيمي و مديران كاروانها، مسؤولان ستادهاي دهه فجر (۱۳۸۱/۱۱/۰۳ -)
11-پيام به خانوادههاي معظم شهدا در هفتمين روز دههي فجر (۱۳۶۹/۱۱/۱۸ - )
12-بيانات در ديدار اعضاي شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي و مسؤولان ستاد برگزاري دههي فجر (۱۳۶۹/۱۰/۱۱ )
13-سخنراني در ديدار با گروههاي مختلف مردم و ميهمانان خارجي شركتكننده در مراسم دههي فجر (۱۳۶۸/۱۱/۱۲
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 09,مه,2025